این وبلاگ هر روز با مطالب خواندنی آپدیت می شود -

بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

تل زینبیه

همیشه برایم یک سوال است که خانمی مثل حضرت زینب (س) ! عالمه ی غیر معلمه ! که خودش خدای فهم و درک و عرفان بود ... آن لحظات آخر به چه دلیل آمد  روی آن بلندی و حسین(ع) رو صدا زد  ؟ آنهم با آن وضع دلخراش و فجیع 
اخی حسین، إن کنت حیا فأدرکنا، فهذه الخیل قد هجمت علینا، و ان کنت میتا، فأمرک و أمرنا إلى الله
حزن انگیزترین جای کربلا شاید همین تل زینبیه باشد  ! بنظر من آنجا شاید غمگین تر از قتلگاه بود
اینجا آخرین حرف بین حسین و زینب بود .. البته حرف دیگر یک طرفه شده بود ! دیگر ارباب نا نداشت جواب بدهد .. هرچند سعی کرد بایستد .. سه بار ..
سه بار حسین بعد از شنیدن ندای حضرت زینب که یک جورایی اینهم " هل من ناصر ینصرنی " بود اما مظلومتر از ندای حسین ، سه بار حسین سعی کرد به داد زینب برسد ..
شده فقط بایستد ! زینبش دوباره قد و بالایش را ببیند تا قالب تهی نکرده .. اما مگر شد .... سه بار با آن جراحت با آن تیر و نیزه ها ،حسین پاشد  و  افتاد و .. دیگر بلند نشد
و زینب نا امید شد .. برگشت .. نه به خواست خودش که شعله های آتش خیمه ها صدایش میزد .. فریاد بچه های حسین صدایش میزد .. غربت امام سجاد (ع) صدایش میزد و باید برمیگشت .. و گرنه زینب تا خود قیامت می ایستاد و حسینش رو ، صدا میزد...
منبع : با تغییراتی از اینترنت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر