يه اسبه زنگ ميزنه سيرک ميگه با مدير سيرک کار دارم.
گوشي رو ميدن به مدير سيرک
اسبه بهش ميگه : آقا من کار ميخوام.
مديره ميگه کار نيست؛ اسبه همين طور اصرار مي کنه!
مدير هم انکار تا آخرش مديره ميگه : کشتيمون حالا چه کار بلدي؟
اسبه ميگه :
گوشي رو ميدن به مدير سيرک
اسبه بهش ميگه : آقا من کار ميخوام.
مديره ميگه کار نيست؛ اسبه همين طور اصرار مي کنه!
مدير هم انکار تا آخرش مديره ميگه : کشتيمون حالا چه کار بلدي؟
اسبه ميگه :
احمق دارم باهات حرف ميزنم!
سلاملار وبلاگیز چوخ گوزلدیر تشکرلر
پاسخحذفarazdalghasi2.blogfa.com