این وبلاگ هر روز با مطالب خواندنی آپدیت می شود -

بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

خورشید آرزوی من

شاعر توانای شهر مان  جناب اقای رضا قاسم زاده  بمناسبت نیمه شعبان اشعاری سروده و جهت انتشار در پیام هادیشهر ارسال نموده اند .
  از اینجا  پی دی اف اشعار جدید شاعر عزیزمان را دانلود کنید   دانلود
بنام خدا
تقدیم به آستانکبریایی امام زمان (عج )
گل زهرا
مفـتون شدم و شیـدا  بر شاهد  زیبایی
در چشم و دلم بر پا  طوفانی ودریایی
عالـم شده حیرانی  بر آن گـل زهرایی
" ای پادشـه  خوبـان ،  داد از غم   تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی "
آن زلــف چلـیــپـایی در تــاب  نمی ماند
وین بخت خمار آلود در خواب نمی ماند
درمیــکده بـیــن هردم می ناب نمی ماند
دایم  گل این  بستان  شاداب  نمی ماند
در یــاب ضعیفـان را در وقت توانایی
دی عکـس خیالـش را دریادهمی کردم
با  خاطـر  او  دل  را  آباد همی کرد م
دیـدم چـو گــل رویش فریاد همی کردم
" دیشب گله ی زلفش با باد  همی کردم
گفتا غلطی بگذر  زین فکرت سودایی"
ای مـــاه جهــان افـروزعشـق تـوکمانم کرد
آن غمزه مستانه ی چون رخنه به جانم کرد
دیــوانـه تـرازمجنــون درعشـق تو آنم کرد
" مشتاقی و مهجوری دوراز تو چنانم  کرد
کــز دســـت بخـواهـد شـد پایاب شکیبایی"
عمــری زفـــراق تــو بـا زمزمه می نالم
نا دیده  گل  رویت بر عشق  تو می با لم
می سـوزم و می سازم بـایادتوخوشحالم
" یارب به که شایدگفت این نکته که درعالم
رخسـاره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
دلــداه منم ای جان ،  تو دلبـر و دلداری
بر این دل  بیمارم ،  جز  تو  نبود یاری
عمـری به سـراپرده ، درحسرت دیداری
" ای درد توام درمان، در بستر بیماری
" وی یاد  توام مونس ، در  گوشه  تنهایی
ما در غـم هجـر تــو، با دیده ی خونباریم
در عشق و وفاداری، ما شهره ی بازاریم
تـو یوسفـی و مــا هم ، مشتاق  خریداریم
در دایـره ی قسمـت، ما نقطـه ی پرگاریم
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی "
رسوایی وبدنامی، د رکوی تو ننگی نیست "
از دامن  تو خالی ، بـرآمـده  چنگی  نیست
والاتر ازعشق تو ، پیمانه و سنگی  نیست
" ساقی چمن گل را،بی روی تورنگی نیست
شمشــاد  خـرامـان  کـن،  تا  باغ  بیارایی "
ای شاهد زیبا رو،  شب تا سحرم می ده
درمحو جمال تو، از خود  بدرم  می  ده
در حلقه ی مستانت ، من نوسفرم می ده
زین دایره ی مینا ،خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل ، در ساغر مینایی "
درعشق گل زهـرا،  با هلهله  می خوانند "
چون بلبل  دلداده ، بر عشق تو  می بالند
تا هست جهان برپا ،  درخیل تو می مانند
"صد باد صبا اینجا ، با سلسله می رقصند
این  است حریف  ا ی دل، تا باد نپیمایی "
مژده که رضاامشب ،جان داروی اصل آمد
درپهنــه ی دنیـــا بیــن،  فرمانبـر عدل آمد
بر  اهـل  وفاداران ،   جانانه  و اهل  آمد "
شادیت مبــارک باد ،  ای عاشــق شیدایی "
رضا قاسم زاده  (هادیشهر )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر